گراهام بل

تمام افکار خود را روی کاری که دارید انجام می دهید متمرکز کنید. پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند نمی سوزانند. (گراهام بل)

زندگی نامه الکساندر گراهام بل

الکساندر گراهام بل مخترع تلفن در ۳ مارس ۱۸۴۷ (میلادی) در شهر ادینبورگ در اسکاتلند زاده شد. وی گرچه چندسالی به مدرسه نرفت ولی با همت خودش و تلاش خانواده هم در دوران ابتدایی و هم در دوران متوسطه شاگرد ممتازی بود. او تحصیلات کالج نداشت و از آنجا که پدر گراهام بل یعنی ملویل بل متخصص فیزیولوژی صدا، اصلاح گفتار و آموزش به ناشنوایان بود در همان دوران کودکی علاقه بل به شغل پدر در او پیدا شد و او تصمیم گرفت با شغل پدر امرار معاش کند.

درسال ۱۸۷۱ میلادی الکساندر گراهام بل که درآن هنگام ۲۴ ساله بود دو برادر خود را به خاطر سل از دست داد و او خود از بیماری جان سالم به در برد و در همان سال به همراه پدر و مادر خود راهی شهر برنتفورد در انتاریوی کانادا شد، گراهام بل یکسال در کانادا دوران نقاهت خود را سپری کرد.

در همان سال گراهام بل راهی ایالات متحده شد چون نامه‌ای از خانم سارا فولر، مدیر آموزشگاه ناشنوایان بوستون دریافت کرد که درآن نامه از او خواسته شده بود که شغل معلمی در آن آموزشگاه را بپذیرد و از آن پس، بل هر روز به کلاس درس می‌رفت و روشهایی را که از پدر خود برای آموزش ناشنوایان یاد گرفته بود به کار می‌بست. او در پایان روز آزمایش ارتعاش را با دیاپازنهای خود ازسر می‌گرفت، او دیاپازنهای خود را در اتاق خواب گذاشته بود و برروی آنها کار می‌کرد و معتقد بود که مسئله ارتعاش مجهولات زیادی دارد او در این زمینه به مطالعه یکی از کتابهای مشهور هلموتز، فیزیکدان نامی آلمانی، به نام تئوری وظایف اعضاء مبنی بر مطالعه احساسات شنوایی پرداخت و در همین زمان یعنی در دهه هفتاد او در کارگاه برق چارلز ویلیامز که مرجع بسیاری از مخترعان بود با توماس واتسون آشنا شد.

واتسون درآن موقع فقط بیست سال داشت اما تا آن زمان به کارهای گوناگونی پرداخته بود مدرسه را در دوازده سالگی ترک کرد و از آن پس چندی به ظرفشویی و مدتی هم به پیشخدمتی پرداخته بود اما سرانجام به دلیل جاذبه شگفت برق به کارگاه ویلیامز آمده بود. او آدمی چابکدست و تیزهوش بود و در نمونه سازی مهارت داشت، از این رو مخترعان او را خوب می‌شناختند. آشنایی بل با واتسون به این صورت بود که بل روزی در حالیکه که تلگراف هارمونیک را در دست داشت، ملاقات نمود و با او در زمینه بهتر کارکردن دیاپازنها و فرستادن چند پیام در آن واحد با یک رشته سیم صحبت کرد . بل از واتسون خواست که او را در ساخت این دستگاه یاری نماید و واتسون هم قول داد تا آنجا که بتواند به آنها یاری برساند. از آن پس الکساندر و واتسون به آزمایش تلگراف هارمونیک دست زدند و آزمایشهای آنها پس از تعطیلی کارگاه آغاز می‌شد و آنها تا سرتاسر بهار سال بعد با هم کار کردند.

گراهام بل و واتسون برابر هم، هریک در سویی از اتاق ایستاده بودند. سیم درازی دو دستگاه را بهم وصل می‌کرد، الکساندر گاه‌ بگاه یک دیاپازن برمی داشت و به گوشش می‌چسباند. سپس آن را بر جایش می‌گذاشت و کمی تنظیم می‌کرد و آزمایش را از سر می‌گرفت. آنها به درستی نظریه خود آگاه بودند اما روش به کار بستنش را نمی‌دانستند. نخست نتهایی را بدقت موزون می‌کردند و با سیم می‌فرستادند اما هنگام دریافت آنها را درهم می‌یافتند. بل در همین هنگام پس از آزمایشهای زیاد، نا امید شد و درهمین هنگام جرقه تولید و ساخت تلفن در مغز او زده شد او طرح خود را به واتسون توضیح داد و پس از مشورت، آنها به این نتیجه رسیدند که ساخت تلفن به هزینه زیادی احتیاج دارد و ساختن حتی یک نمونه هم از استطاعت مالی آنها به دور است. پس از یکی دو روز بل به خود جرات داد به دیدن آقای هبرد و آقای ساندرز که هر دو آنها از سرمایه داران بوستون بودند برود تا از آنها پشتیبانی بکنند اما آنها استقبال چندانی از بل نکردند و به او پیشنهاد کردند که مشخصات تلگراف خود را به واشنگتن ببرد و آنرا در اداره اختراعات ایالات متحده ثبت کند. او رهسپار واشنگتن شد و بل اختراع خود را ثبت کرد.

از آن به بعد الکساندر هفته‌ای یک شب با واگن اسبی به خانه هبرد می‌رفت چون در اولین دیدار که الکساندر برای کمک مالی به خانه آقای هبرد رفته بود دراین دیدار دوستی الکساندر بر دل آن مرد نشست، میبل دختر آقای هبرد لال بود و از این رو پدرش از الکساندر خواست تا با روش خود با او سخن بگوید و سخن گفتن را به او یاد بدهد. پس از چند هفته دیگر چندان نیازی به آموزش نبود! زیرا میبل خوب سخن می‌گفت اما الکساندر هنوز هر هفته به خانه هبرد می‌رفت! و خود را در آن خانه بیگانه نمی‌یافت و در همین هنگام به میبل قول داد که با او ازدواج بکند، در همین هنگام، دو همکار، دیاپازن را برای کارخود کافی نیافته بودند، از اینرو الکساندر بر آن شد که بجای دیاپازن، از نی فولادین ارگ استفاده کند و آنها با این کار نتیجه گرفتند و توانستند صوت را انتقال دهند و امتیاز اولین تلفن در ۷ مارس ۱۸۷۶ به او اعطا شد.

در ۲۴ ژوئن ۱۸۷۶ الکساندر به نمایشگاه صدساله صنایع گام نهاد. این نمایشگاه در فید مونت پارک فیلادلفیا برگزار شد. در این نمایشگاه، که امپراتور برزیل هم، حضور داشت، بل برنده جایزه ویژه شد.

پس از آن بل به معرفی اختراع خود در این زمینه پرداخت و در تالارهای زیادی سخنرانی کرد.

درهمین هنگام آقای هبرد سرمایه‌ گذاری را در تلفن آغاز کرد و حتی راضی به ازدواج او با میبل شد و عروسی آنها ۲۱ خرداد ۱۲۵۶ هـ. ش انجام گرفت و در همین هنگام بل به همراه میبل روانه انگلستان شد و در آنجا خانه‌ای را کرایه کرد و مشغول پذیرایی مهمانانی شد که هرکدام جویای آشنایی با تلفن بودند و

او در انگلستان حتی در حضور ملکه انگلستان هم طریقه کار تلفن را اجرا کرد.

بل و همسرش در آبان ۱۲۵۷ هـ. ش با کشتی به سوی آمریکا روانه شدند، و بل به محض رسیدن به آمریکا روانه بوستون شد تا به دفاع از امتیاز تلفن که شرکت دسترن یونیون مدعی آن شده بود بپردازد.

او در این دادگاه سر بلند بیرون آمد و در همان سال آقای هبرد و واتسون اولین آگهی را چاپ کردند و این آگهی تأثیر شگفت‌انگیزی در مردم داشت، هرکس به فکر تهیه تلفن افتاد.

درسال ۱۹۱۵ یک خط تلفن سرتاسری درخاک آمریکا برقرار شد. آن روز رئیس جمهور آمریکا از کاخ سفید در واشنگتن با فرماندار کالیفرنیا ارتباط برقرار کرده بود و صدای او را می‌شنید.

در این جشن فقط رئیس جمهور و فرماندار شرکت نداشتند بلکه درهمین هنگام بل در نیویورک پشت میزی نشسته بود و با واتسون که در کالیفرنیا بود، دربارهٔ روزهای اولیه اختراع صبحت می‌کرد.[نیازمند منبع]

در اوت سال ۱۹۲۲ (میلادی)۱۹۲۲ بل در باغ شخصی خود در بن بریا در استان نوا اسکوشیا در کانادا درگذشت.

منبع: ویکی پدیای فارسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *